به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
اَلسَّلام ای سایهات خورشید ربّ العالمین
آسمانِ عزّ و تمکین، آفتاب داد و دین
چشم تو خراب میشود بر سر کفر
کُند است برای حنجرت خنجر کفر
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را