علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
باید برای درک حضورش دعا کنیم
خود را از این جهان خیالی جدا کنیم
انگار که این فاصلهها کم شدنی نیست
میخواهم از این غم نسرایم، شدنی نیست
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
کجاست زندهدلی، کاملی، مسیحدمی
که فیض صحبتش از دل بَرَد غبارِ غمی
از سمت حرم شنیدهام میآید
با تیغ دو دم شنیدهام میآید
هوای بام تو داریم ما هواییها
خوشا به حال شب و روز سامراییها