میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
دل و جانم فدای حضرت دوست
نی، فدای گدای حضرت دوست
ماییم ز قید هر دو عالم رَسته
جز عشق تو بر جمله درِ دل بسته
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت