كوی امید و كعبۀ احرار، كربلاست
معراج عشق و مطلع انوار، كربلاست
ای سفیر صبح! نور از لامکان آوردهای
بر حصار شب دمی آتشفشان آوردهای
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
ای تا به قیامت علم فتح تو قائم
سلطان دو عالم، علی موسی کاظم
ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
هیچکس اینجا نمیفهمد زبان گریه را
بغض میگیرد ز چشمانم توان گریه را