ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
تا آسمانت را کمی در بر بگیرد
یک شهر باید عشق را از سر بگیرد
این چندمین نامهست بابا مینویسم؟
هر چند یادت نیست امّا مینویسم
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست