بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
دلم کجاست تا دوباره نذر کربلا کنم
و این گلوی تشنه را شهید نیزهها کنم
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند