دیشب میان پنجرهها صحبت تو بود
حرف از دل غریب من و غیبت تو بود
هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
چشمم به هیچ پنجره رغبت نمیکند
جز با ضریح پاک تو صحبت نمیکند
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی