تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد؟
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد؟
دیشب میان پنجرهها صحبت تو بود
حرف از دل غریب من و غیبت تو بود
چشمم به هیچ پنجره رغبت نمیکند
جز با ضریح پاک تو صحبت نمیکند
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی