دل و جانم فدای حضرت دوست
نی، فدای گدای حضرت دوست
ماییم ز قید هر دو عالم رَسته
جز عشق تو بر جمله درِ دل بسته
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با سالهای غربت مولا برادرند
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
هشدار! گمان بینیازی نکنیم
با رنگ و درنگ، چهرهسازی نکنیم
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم
رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی
معمای ادب را با همین ابیات حل کردی