یک روز شبیه ابرها گریانم
یک روز چنان شکوفهها خندانم
وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظههای بارش باران بگو حسین
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی
معمای ادب را با همین ابیات حل کردی