کجاست زندهدلی، کاملی، مسیحدمی
که فیض صحبتش از دل بَرَد غبارِ غمی
آن سوی حصار را ببینیم ای کاش
آن باغ بهار را ببینیم ای کاش
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست
رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی
معمای ادب را با همین ابیات حل کردی