سرخیِ شمشیر و سرنیزه تماشایی نبود
شام غمهای تو را لبخند فردایی نبود
ای در منای عشق خدا جانفدا حسین
در پیکر مبارزه خون خدا حسین
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار
به رغم سیلی امواج، صخرهوار بایست
در این مقابله چون کوه استوار بایست!
غمی ویرانتر از بغض گلو افتاده در جانش
بزرگی که زبانزد بود دراین شهر ايمانش