ای لوای تو برافراشته بر قلّۀ نور
کرده نور رُخَت از پردۀ ابهام، عبور
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با سالهای غربت مولا برادرند
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
هشدار! گمان بینیازی نکنیم
با رنگ و درنگ، چهرهسازی نکنیم