تنت از تاول جانسوز شهادت پر بود
سینهات از عطش سرخ زیارت پر بود
روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
جاده در پیش بود و بیوقفه
سوی تقدیر خویش میرفتیم
ما را نترسانید از طوفان
ما گردباد آسمان گردیم