ای لوای تو برافراشته بر قلّۀ نور
کرده نور رُخَت از پردۀ ابهام، عبور
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد
وقت جوابِ همسفران بر امام شد
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است