غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
بیا که شیشه قسم میدهد به عهد کهن
که توبه بشکن، اینبار هم به گردن من
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است