غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
امروز ایلام فردا شاید خراسان بلرزد
فرقی ندارد کجای خاک دلیران بلرزد
شبی ابری شدم سجاده را با بغض وا کردم
به باران زلال چشمهایم اقتدا کردم
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است