لبریزم از واژه اما بستهست گویا زبانم
حرفی ندارم بگویم، شعری ندارم بخوانم
با اینکه نبض پنجره در دست ماه نیست
امشب جهان به چشم اتاقم سیاه نیست
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
تا باد مرکبیست برای پیام تو
با هر درخت زمزمهوار است نام تو
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است