از کار تو تا که سر درآورد بهشت
خون از مژگان تر درآورد بهشت
لالۀ سرخی و از خون خودت، تر شدهای
بیسبب نیست که اینگونه معطر شدهای
یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
تا در حریم امن ولا پا گذاشتهست
پا جای پای حضرت زهرا گذاشتهست
کمتر کسیست در غم من، انجمن کند
از من سخن بیاورد، از من سخن کند
دوباره بوی خوش مشک ناب میآید
شمیم توست که با آب و تاب میآید
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن
گفتم چگونه از همه برتر بخوانمت
آمد ندا حبیبۀ داور بخوانمت