از کار تو تا که سر درآورد بهشت
خون از مژگان تر درآورد بهشت
بی تو چگونه میشود از آسمان نوشت؟
از انعکاس سادۀ رنگینکمان نوشت؟
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
به نام خداوند بالا و پست
كه از هستیاَش هست شد، هر چه هست...
کمتر کسیست در غم من، انجمن کند
از من سخن بیاورد، از من سخن کند
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی
دوباره بوی خوش مشک ناب میآید
شمیم توست که با آب و تاب میآید
گفتم چگونه از همه برتر بخوانمت
آمد ندا حبیبۀ داور بخوانمت