در قاب عکست میتواند جان بگیرد
این عشق پابرجاست تا تاوان بگیرد
گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
بهارِ آمدنت میبرد زمستان را
بیا که تازه کنم با تو هر نفس جان را
در محضر عشق امتحان میدادی
گویی که به خاک، آسمان میدادی
گاهی دلم به یاد خدا هست و گاه نیست
اقرار میکنم که دلم سر به راه نیست
آرامش موّاج دریا چشمهایش
دور از تعلقهای دنیا چشمهایش