میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
ای لوای تو برافراشته بر قلّۀ نور
کرده نور رُخَت از پردۀ ابهام، عبور
بیا که شیشه قسم میدهد به عهد کهن
که توبه بشکن، اینبار هم به گردن من
تنت از تاول جانسوز شهادت پر بود
سینهات از عطش سرخ زیارت پر بود
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد