سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
در محضر عشق امتحان میدادی
گویی که به خاک، آسمان میدادی
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری