این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
تنت از تاول جانسوز شهادت پر بود
سینهات از عطش سرخ زیارت پر بود
فارغ نگذار نَفْس خود را نَفَسی
تا بندهٔ نفس سرکشی در قفسی