گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
ای لوای تو برافراشته بر قلّۀ نور
کرده نور رُخَت از پردۀ ابهام، عبور
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
از سمت حرم شنیدهام میآید
با تیغ دو دم شنیدهام میآید