سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
قسمت این بود که با عشق تو پرواز کنم
و خدا خواست که بیدست و سر، آغاز کنم
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است