همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
خورشید، گرمِ دلبری از روی نیزهها
لبخند میزند سَری از روی نیزهها
کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
کارش میان معرکه بالا گرفته بود
شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر