من حال پس از سقوط را میفهمم
آشفتهام این خطوط را میفهمم
ای خون تو همچنان نگاهت گیرا
ای جانِ به عرش رفتۀ نامیرا
دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
جانان همه رفتند، چرا جان نرود؟
این آیه به روی دستِ قرآن نرود؟
الهی به مستان میخانهات
به عقلآفرینان دیوانهات
فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست
از درد نبود اگر که از پا افتاد
هنگام وضو به یادِ زهرا افتاد