من که شور عاشقی در سینه و سر داشتم
صد هزار آیینۀ غم، در برابر داشتم
باز شد پنجرۀ روشنی از فصل حضور
فصل سرسبز دعا، فصل شکوفایی نور
ای ماه، ای چراغ فروزان راه من
ای آشنای زمزمه و اشک و آه من
افسوس که این فرصت کوتاه گذشت
عمر آمد از آن راه و از این راه گذشت
ماه رمضان دیده به ما دوخته است
ماهی که چراغ رحمت افروخته است
ای که از سوز تو پیداست تمنای حسین
روزه یعنی عطش و روضۀ لبهای حسین
ای صفای حرم یار! کجای حرمی؟
حرم از عطر تو سرشار! کجای حرمی؟
بر او سلام که شایستۀ سلام است او
که از سلالۀ ابن الرضا، به نام است او
تا نام تو را دلم ترنّم کردهست
با یاد تو، چون غنچه تبسّم کردهست