سلام روح بلندِ گذشته از کم دنیا!
تو ای مسافر بدرود گفته با غم دنیا
ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
در محضر عشق امتحان میدادی
گویی که به خاک، آسمان میدادی
سوختی پیشتر از آن که به پایان برسی
نه به پایان، که به خورشیدِ درخشان برسی
کاش در باران سنگ فتنه بر دیوار و در
سینۀ آیینه را میشد سپر دیوار و در