بیا که عزم به رفتن کنیم اگر مَردیم
بیا دوباره به شبهای کوفه برگردیم
با ذكر یا كریم همه یاكریمها
خواندند با تو یا علی و یا عظیمها
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟