بیا که عزم به رفتن کنیم اگر مَردیم
بیا دوباره به شبهای کوفه برگردیم
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
چه خوش باشد که راه عاشقی تا پای جان باشد
خصوصاً پای فرزند علی هم در میان باشد
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
زره پوشیده از قنداقه، بیشمشیر میآید
شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر میآید
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟