آهن شدهایم و دلمان سنگ شده
دلسنگی ما بی تو هماهنگ شده
آیینه، اشکِ کودکان؛ قرآن، علیاصغر
ای مشک! در سینه نمیگنجد دلم دیگر
سال جدید زیر همین گنبد کبود
آغاز شد حکایتمان با یکی نبود
دل و جانم فدای حضرت دوست
نی، فدای گدای حضرت دوست
ماییم ز قید هر دو عالم رَسته
جز عشق تو بر جمله درِ دل بسته