دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
در محضر عشق امتحان میدادی
گویی که به خاک، آسمان میدادی
در عشق دوست از سر جان نیز بگذریم
در یک نفَس ز هر دو جهان نیز بگذریم
ما دل برای دوست ز جان برگرفتهایم
چشم طمع ز هر دو جهان برگرفتهایم...
پیوستگان عشق تو از خود بریدهاند
الفت گرفته با تو و از خود رمیدهاند