شب به شب ماه به یاد لب عطشان حسین
میکشد آه به یاد لب عطشان حسین
دل و جانم فدای حضرت دوست
نی، فدای گدای حضرت دوست
ماییم ز قید هر دو عالم رَسته
جز عشق تو بر جمله درِ دل بسته
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم