بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
بخواب بر سر زانوی خستهام، سر بابا
منم همان که صدا میزدیش: دختر بابا
برخیز اگر اهل غم و دردی تو
باید که به اصل خویش برگردی تو
شمیم اهل نظر را به هر کسی ندهند
صفای وقت سحر را به هر کسی ندهند