به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود