زینب اگر نبود حدیث وفا نبود
با رمز و راز عشق کسی آشنا نبود
این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
حق روز ازل کل نِعَم را به علی داد
بین حکما حُکمِ حَکَم را به علی داد
در مأذنه گلبانگ اذان پیدا شد
آثار بهار بیخزان پیدا شد
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود