این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
دل اگر تنگ و جان اگر خستهست
گاه گاهی اگر پریشانیم
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم