مادر موسی، چو موسی را به نیل
در فکند، از گفتۀ ربَّ جلیل
گه احرام، روز عید قربان
سخن میگفت با خود کعبه، زینسان
هرکه با پاکدلان، صبح و مسایی دارد
دلش از پرتو اسرار، صفایی دارد
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
پیرمردی، مفلس و برگشتهبخت
روزگاری داشت ناهموار و سخت
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
ای که عمریست راه پیمایی
به سوی دیده هم ز دل راهیست
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم