نه از جرم و عقاب خود میترسم
نه از کمیِ ثواب خود میترسم
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
بیخواب پی همنفسی میگردد
بیتاب پی دادرسی میگردد
از خاک میروم که از آیینهها شوم
ها میروم از این منِ خاکی جدا شوم
با شمایم ای شمایان بشکهٔ دشداشهپوش
با وقاحت روی فرش نفت و خون میایستید