وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
به رغم سیلی امواج، صخرهوار بایست
در این مقابله چون کوه استوار بایست!
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد