وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
این زن کسی را ندارد تا سوگواری بیاید؟
یک گوشه اشکی بریزد یا از کناری بیاید؟
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
چه خوش باشد که راه عاشقی تا پای جان باشد
خصوصاً پای فرزند علی هم در میان باشد
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
زره پوشیده از قنداقه، بیشمشیر میآید
شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر میآید
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد