شنیده بود شهادت طنین گامت را
چه خوب داد خدا پاسخ سلامت را
سبزپوشا با خودت بخت سپید آوردهای
گل به گل هر جا بهاری نو پدید آوردهای
مشتاق و دلسپرده و ناآرام
زین کرد سوی حادثه مَرکب را
در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد
وقت جوابِ همسفران بر امام شد
خم کرد پشت زمین را، ناگاه داغ گرانت!
هفت آسمان گریه کردند، بر تربت بینشانت!
آقا سلام بر تو و شام غریب تو
آقا سلام بر دل غربت نصیب تو
سلام ای بادها سرگشتهٔ زلف پریشانت
درود ای رودها در حسرت لبهای عطشانت
برخیز اگر اهل غم و دردی تو
باید که به اصل خویش برگردی تو
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن