و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
دل و جانم فدای حضرت دوست
نی، فدای گدای حضرت دوست
ماییم ز قید هر دو عالم رَسته
جز عشق تو بر جمله درِ دل بسته
این چندمین نامهست بابا مینویسم؟
هر چند یادت نیست امّا مینویسم
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن