خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
آتشفشان زخم منم، داغ دیدهام
خاکسترم، بهار به آتش کشیدهام
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن