میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
از خیمه برون آمد و شد سوی سپاه
با قامت سرو و با رخی همچون ماه
یگانهای و نداری شبیه و مانندی
که بیبدیلترین جلوۀ خداوندی
در روزگاران غریبی، آشنا بودى
تنها تو با قرآن ناطق همصدا بودی