سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
یارب به حق منزلت و جاه مصطفی
آن اشرف خلائق و خاتم به انبیا
اَلسَّلام ای سایهات خورشید ربّ العالمین
آسمانِ عزّ و تمکین، آفتاب داد و دین
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
آزادگی ز منّت احسان رمیدن است
قطع امید، دست طلب را بریدن است
پیری رسید و مستی طبع جوان گذشت
ضعف تن از تحمّل رطل گران گذشت