نمردهاند شهیدان که ماه و خورشیدند
که کشتگان وطن، زندگان جاویدند
امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
ای لوای تو برافراشته بر قلّۀ نور
کرده نور رُخَت از پردۀ ابهام، عبور
گر به چشم دل جانا، جلوههای ما بینی
در حریم اهل دل، جلوۀ خدا بینی
آزادگی ز منّت احسان رمیدن است
قطع امید، دست طلب را بریدن است
پیری رسید و مستی طبع جوان گذشت
ضعف تن از تحمّل رطل گران گذشت