ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
بهنام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو
آزادگی ز منّت احسان رمیدن است
قطع امید، دست طلب را بریدن است
پیری رسید و مستی طبع جوان گذشت
ضعف تن از تحمّل رطل گران گذشت